سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلام! به وبلاگ «تــــــــــــــــــــــــــــا خــــــــــــــــــــــــــــدا...» خوش آمدید. مقدمتان گرامی

این مطالب مباحثی است که ذهن بنده را مشغول کرده بود و برایم جای بحث و برسی داشت؛ لذا اجمالا آن را بیان می دارم 

این سئوال از وقتی پر رنگ تر شده است یرایم که یه آقای محترمی به رشته های دینی نگاهی غیر کارشناسانه مطرح کرده؛ توی نظرات وبلاگ عشق الهی، ذیل پست شب قدر شب تقدیرات عاقلانه و عاشقانه ، می توانید نظر ایشان را ببینید.

سئوال به این شرح که: مگر اسلام شناسی و دین شناسی و این جور مباحث توی دانشگاه های معتبر مطرح نیست و به طور خیلی تخصصی مطالعه نمی شه!؟

چون من فکر می کردم این طور باشه

و در عین حال به نظر می یاد که جامعه همیشه از نظر اندیشه، از اندیشمندان دینی خودش ارتزاق می کنه مگر اینطور نیست؟

چون اکثر جوامع ادعای دین داری شون می شه و آدما همه یا نمی تونن و یا فرصت نمی کنند به تفکر تا اعماق این مطالب، بپردازند؛ مطالبی مثل جهان شناسی، خداشناسی و مسائل فلسفی؛ خب اون وقت این آقا حرفهاشون از روی بی اطلاعی و یا کم اطلاعی و بی دقتی به جامعه و نحوه ی حرکت اون نیست؟ خیلی دلم می خواد اینها رو از نظر یک جامعه شناس هم بدونم و یا لا اقل بدونم این مباحث در جهان چه جایگاهی داره؟ چون اندیشمندان بزرگ که بر اندیشه افراد جامعه ی خودشون اثر داشتن، چنان که صاحبان اندیشه ی هر جامعه بر اندیشه همان جامعه اثر دارند و هیچ جامعه ای از این امر مستثنی به نظر نمی رسد، همه ی شان، مباحث دین و خدا و جهان شناسی داشته اند و آن مقولات همه در این رشته ها ریشه دارند که ما در حال تحصیل در آن هستیم

نمی دونم چرا به دین که می رسه سریع می گن یک امر فردی است؛ اگر دقت شود تغریبا می توان گفت افراد یه حرفی یاد گرفتن واسه گفتن در هنگامی که استدلال درستی در دست ندارند و إلا یک بار که بنده برایم کسالت پیش آمده بود به این رسیدم که بنده شخصا می توانم دنبال علت یابی کسالت جسمی خودم باشم و دربارش اطلاعات کسب کنم تا به تشخیص درستم کمک کند و می توانستم مطالعاتم را زیاد کنم و بیشتر پیش بروم و یک امر به شدت شخصی بود وقتی به بررسی آن در حدی که به آن مبتلا بودم می پرداختم و مسلما آن امری بود که من به آن مبتلا بودم و به من ربط داشت؛ درست است که یک سری کلیاتی وجود دارد درباره جسم و آنچه برای ما ملموس است از مسائل تجربی؛ اما همیشه این کلیت آن را یک امر اجتماعی نمی کند؛ مسائل مربوط به معارف نیز این چنین است؛ مثلا وقتی یک بیماری می تواند جنبه ی غیر فردی و شخصی(یعنی خنبه اجتماعی بیابد) بیابد که واگیر دار باشد؛ در حالی که اندیشه و تفکر و تز امری است که به شدت سرایت پذیر است و اصلا چیزی نیست که ما بگوییم فلانی فلان تفکر را دارد فقط برای خودش دارد چون آن فرد روی دیگران اثر می گذارد حد پایین تأثیر هر اندیشه در اطرافیان است، و به قدری این اندیشه نرم حرکت می کند و نیاز به بررسی فراوان دارد برای فهم اثر گذاری و اثر پذیری آن که افراد به راحتی متوجه آن نمی شوند. واقعا برام عجیب است؛ رشته بنده در دبیرستان تجربی بود و سال اول که کنکور دادم مجاز شدم؛ اما به دلایلی انتخاب رشته نکردم؛ بعد سال بعد اصلا انگیزه نداشتم برای دانشگاه و کنکور بخوانم؛ تا این که دیدم تمام دغدغه ی من جهان و خدا و فهم هستی است و دیدم باید توی رشته ی علوم قرآن قدم بگذارم و نمی دونستم که از تجربی هم می توانم وارد این رشته شوم؛ لذا نشستم سه ماه به کوب خوندم انسانی رو و قبول شدم؛ می خوام بگم من واقعا خوشحالم از این که این رشته رو خوندم البته خب شاید چون برای دست یافتن به شغلی این کار رو نکردم، خب دغدغه ای هم ندارم؛ به هر حال دوستانم که ریاضی یا تجربی بودند و نیز در وادی اندیشیدن به هستی بودن وقتی با هم می نشینیم حرف می زنیم می بینم من خیلی با اونها فاصله گرفتم چون اونها چیز دیگری خوندن خب وارد مباحث به طور دقیق نشدن؛ مثلا ریاضی محض می خونه خب به طور تخصصی وارد مباحث نشده با ذهنیت خودش داره این مسائل رو می بینه؛ گاها خیلی آرمانی و دور از واقعیت و.... بماند؛ این شکاف کاملا طبیعیه و من هم اگر در رشته ی خودم یعنی تجربی تحصیل می کردم مسلما نگاهم خامتر از الان می بود

عجیبه این آقا ادعای زیادی به نظر می یاد داشته باشه اما به نظر من خیلی خام حرف زده.

 نقد داشتن به اندیشه خیلی فرق داره با نفی و رد و ترد لوازم رسیدن به اندیشه درست که، همون تحصیل و بررسی تخصصی این مباحث است و این که این مباحث به اندیشه های دیرین بشر مربوط می شه که برخواسته از نیاز بشر است

و البته برای من جای سئوال است که خب این هم ریشه در نیاز بشر و مسلما فراز و نشیبهای فراوانی را در طول تاریخ طی نموده تا به اینجا و این حد رسیده درست مانند دیگر نیازهای بشر که منجر به ایجاد علومی شده اند اما به این مباحث که می رسد آن را نسبت به دیگر علوم تکراری می انگاریم در حالی که دیگر علوم هم نتوانسته اند همه نیازهای مربوط به حوضه ی خود را مرتفع کنند و در عین حال در خیلی از جاها خسارتهایی را هم به خاطر نقصشان و کمال نیافته گی شان داشته اند برای بشر و در عین حال در بعضی مباحث همچنان تکرار مکررات است(بماند که گاها تکرار برای بقا نیاز هست) اما تکراری که نشاندهنده ی یک ناتوانی است مثلا فلان سرطان وقتی که بیمار درمان ناپذیر می شه دیگه چاره ای نیست او را تحت درمانهای تکراری بی فایده قرار می دهند؛ آیا باید فرد بیمار بگویید بروید در مطبهایتان را تخته کنید؛ چقدر تکرار از چندین سال است که این بیماری را نتوانسته اید درمان کنید، این دارو که اثر ندارد وووو؟؟؟ خب مسلم است که همه علوم در حدی در تلاش است که بشر چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی به آرامش برسد اما خب مسائل مربوط به اندیشه خیلی سختتر است پاسخ دهی به شبهه ها و رفع نیاز روحی افراد؛ مبحث دیگر مربوط به علماء و محصلان و پژوهشگران علوم انسانی و در کشور ما اسلامی است، آیا ما می توانیم از همه علمای دیگر علوم انتظار داشته باشیم که در حد اعلای آن علوم اطلاعات داشته و دارای کارایی بالا و بی عیب و نقص داشته باشند؛ فلان شرکت محصولاتش و عملکردش و مدیریتش خوبه خب مهدنسش خوبه؛ اما فلان شرکت نه. احتمالا شنیدید وقتی یکی یک بیماری خاص می گیرد حتی گاها سفارش می شود که سفر کند فلان شهر فلان متخصص کارش در این باره خوبه؛ یا می گن حواست باشه پیش فلان دکتر نری ها کارش اصلا خوب نیست تشخیص اشتباه داده و یا قدرت تشخیص خوبی نداره؛ خب آیا درسته ما به خاطر این که همچین نقصهایی که گاها می ریم به پزشک مراجعه می کنیم باهاش روبه رو می شیم بگیم این رشته متخصصین به درد بخور نداره یا مثلا توی ایران نداره یا توی این شهر نداره بی فایده است؛ نه اصلا خب اون بیماریهای در حد پایین رو که می تونه پاسخ گو باشه؛ رشته های انسانب هم همین طوره هر کس در حد توان خودش می تونه پاسخ گوی نیاز جامعه و یا حد اقل ذهن خودش باشه، مثل بنده که اومدم توی این رشته واسه مشغلات فکری و ذهنی خودم.

حال باید پرسید که جای بحثهای موجود هست یا نه باید در این دانشکده های این رشته ها را تخته کرد؛ دقت نظر نیاز ما به این رشته ها را روشن می کند، درست است که در دانشگاه های ما بحثهای روز کمتر می شود اما شاید فرصت آن و فضای آن هنوز فراهم نشده؛ به هر حال همین مباحث درون دینی پژوهشگران این علوم را می تواند آماده ی ورود به مباحثی که در دیگر جوامع مطرح است گرداند، من نوعی تا نفهم که دین چه می گوید به چه شکل عمل کرده، می توانم درباره ی آن نظر بدهم مسلما نه؛ بنده در جلساتی که بحثهای فلسفی می شده است حضور داشته ام اما به نظر می رسد که اگر انسان این مباحث را بر پایه ی دیدن و بررسی دین از درون آن استوار گرداند و بعد وارد مباحث برون دینی شود بسیار دقیقتر و نزدیکتر به واقعیت است؛ چنان که پژوهشگران دقیق برای مطالعه ی دینهای مورد پژوهششان برای مدتی در بین پیروان آن دین و یا به نحوی با آن دین زندگی می کرده اند تا به واقعیت دست یابند. سخن بسیار است در این زمینه و فرصت کم.

بنده مایلم مختصر بسیار مختصر بحثی که در کتاب جامعه شناسی انتونی گیدنز دیدم رو بنویسم که اشاره ای است به نمونه ای بسیار کوچک و مختصر و گذرا از مباحث مربوط به اهمیت دین.

رویکردهای جامعه شناسی دین بیش از همه از اندیشه سه متفکر کلاسیک، یعنی مارکس، دور کیم و وبر تأثیر پذیرفته اند. همه ی آنها معتقد بودندکه دین به مفهوم بنیادی یک توهم است. آنها بر این باور بودند که جهان دیگر که دین آن را می آفریند جهان ماست، که عدسی نمادگرایی دینی تصویر تحریف شده ای از آن إرائه می کند.

جنبش هزاره ای جنبشی است که رستگاری جمعی نزدیک راـ یا به علت دگرگونی بنیادی در حال حاضر و یا احیای یک عصر طلایی گمشده ـ پیش بینی می کند. عملا همه ی این گونه جنبش ها متضمن فعالیتهای پیامبران ـ مفسران حرفه ای یا الهام یافته عقاید مذهبی رسمی ـ است.

دنیوی شدن به کاهش نفوذ دین اطلاق می شود. سنجش میزان دنیوی شدن پیچیده است. اگر چه نفوذ دین قطعا کاهش یافته است، مسلما دین در آستانه نابودی نیست و در دنیای امروز همچنان گوناگونی زیادی از خود نشان می دهد ادیان می توانند هم به عنوان نیروهای محافظه کار و هم به مثابه نیروهای انقلابی در جامعه عمل کنند

آنتونی گیدنز جامعه شناسی؛ ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، ص 52






تاریخ : سه شنبه 91/8/16 | 1:59 عصر | نویسنده : ملیحه قاین ابراهیم آبادی | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: :.