تحقیقی در تبین و نقد مقاله "درباره معجزات هیوم"انجام داده ام که مقدمه آن را منتشر می کنم. مقاله "درباره معجزات" هیوم در کتاب "تحقیق در فهم انسانی"، آمده است. بنا به آنچه ابندا مقرر شد قرار بود من نظریه درباره معجزه هیوم را تبیین وخلاصه کنم؛ اما بعد تصمیم بر آن شد که نقدهایی نیز به آن افزایم. در نقد آن از کتاب "تناقض نما یا غیب نمون نگرشی نو به معجزه"از محمّد امین احمدی و نیز آنچه به ذهن خودم رسید، استفاده نموده ام.
تنظیم کتاب "تناقض نما یا غیب نمون"به گونه ای بود که تبیین و تفسیرهای فلاسفه مختلف از نظریه هیوم بر اساس مبانی جدیدی چون تئورم بیز، قضایای نومولوژیکال، و دیگر خوانش ها داشته اند را، آورده و بعد به نقد تقریر های همان فلاسفه پرداخته است، به گونه ای که شاید بتوان گفت نقد نظریه هیوم در لابلای تقریرات آمده؛ لذا اقتضای این تحقیق بیان یک نظریه با تفاوت های ظریف و گاه جزئی را می نمود. در چنین پراکندگی و آشفتگی مطالب، جمع بندی، و نظم دادن به مطالب آن بسیار مشکل بود(البته برای بنده و با توجه به زمان کمی که در اختیار داشتم)؛ اما در این تحقیق سعی بر آن شد که مطالب مشابه حذف و در حد ضرورت(که نقد نظریه هیوم در آن تقریر باشد)، به آوردن مطالب بسنده شود، تا موجب اطناب و ملال آور شدن تحقیق نگردد. نهایتا این که تصمیم گرفتم از بین تقریرات فقط اصل نظریه هیوم، و مقاله کرس اسلوپک «تفسیری جدید «درباره معجزات» هیوم»، را کامل و جامع در تحقیق منعکس نمایم؛ بقیه نقدها را نیز تا جایی که امکان داشت در کنار نقدهای دیگر ذکر شده ذیل خوانش های دیگر که ارتباط آنها قابل فهم بنده بود بیاورم، و نیز نظر شخصی خود را تحت عنوان نکته بیان کردم تا خلط بین خلاصه نقد مذکور از کتاب و نظر خودم ایجاد نشود.
در این پست به همین حد از ارائه تحقیق بسنده می شود؛ البته در ذیل توضیح مختصری از چرایی نوشتن این مقاله از سوی هیوم و نیز مقدمه و چکیده ای آمیخته به هم با توجه به مطالب کتاب و نیز نظرات خودم آورده شده؛ اما ارائه بقیه مقاله در پست های آتی إن شاء الله ارائه خواهم شد.
در ارتباط چرایی و چگونگی نوشته شدن چنین مقاله ای از سوی هیوم باید گفت که هیوم این مقاله را در مقابله با جزم اندیشی هم عصران خود نگاشته است.
در تبیین آن ابتدا به چگونگی مبنای اثبات معجزات که "گواهی تاریخی" است میپردازد و سپس به بی اعتبار ساختن آن مبادرت می ورزد؛ و برای تشخیص میزان صحت این گزارشات از مقابله آنها با علوم طبیعی استفاده میکند، و در راستای بی اعتبار سازی گواهیها، یک سری ویژگی های روانشناختی انسانها و جوامع انسانی که این گزارشات از آنان برآمده است را بیان می دارد و به تحلیل آن می پردازد، و نیز به آوردن برهانی مبنی بر این که معجزات نمی توانند آنگونه که ادعا می شود دلیل بر حقانیت نظامی باشند که آن پیامبر آورده است، با استدلال و تبیین این که نظام های ادیان بر علیه هم اند لذا این اعجازها بر علیه هم محسوب می شوند. چنان که خواهید دید او در تبیین نظریه خود جزم اندیشی خاصی دارد، و نیز در تبیین این که نظامهایی بنا نهاده شده انبیاء را بدون هیچ برسی که در ابتدا چگونه بوده و بعد چه شده را بر ضد هم فرض می کند؛ در حالی که واقع امر جز این است، نهایتا این که نظریه او با مبنای اصل علیتی که خود او برآن است قابل خدشه می باشد و نیز به علت جامع نگر نبودن هیوم در تبیین مؤلفاتی که برای تعیین اعتبار گواهان تاریخی می توان در نظر گرفت نظریه اش کامل نمی نماید، و قابل نقد است. لازم به ذکر است که در مواردی اگر نقدی و یا تحلیلی از خودم به ذهنم رسیده که در کتاب نبود، و یا به آن شکل به آن اشاره نشده بود، ذیل عنوان"نکته"نظرات خود را در تحقیق منعکس نموده ام، لذا تمام مطالبی که ذیل این عنوان در پستهای مرتبط آتی خواهد آمده متعلق به بنده است.
إن شاء الله در اولین فرصت بقیه تحقیق را نیز با شماره گذاری و عنوان مشابه خواهم گذاشت.