سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلام! به وبلاگ «تــــــــــــــــــــــــــــا خــــــــــــــــــــــــــــدا...» خوش آمدید. مقدمتان گرامی

به نام خدا


     در یک گروه اینترنتی به نام قرآن دانشجو عضو هستم که مدیر آن گروه یکی از استاتید بزرگوارم، به نام آقای دکتر نکونام است؛ یکی از اعضای گروه برای ایشان مرقومه ای فرستاده و ایشان نیز آن را به همراه پاسخ خودشان برای گروه فرستاده اند که به قرار ذیل است:

 "دانشجوی محترمی مرقوم فرمود ه است:‌ 

    حقیر خواهشمندم به منظور پربارتر شدن ایام فراغت نوروزی کتاب و یا مقالاتی را به گروه پیشنهاد بفرمایید تا اعضا پس از مطالعه با راهنمایی حضرت عالی در مورد آن به بحث و گفت و گوی علمی بپردازند. در پناه حضرت حق 

موفق و مؤید باشید

 استاد نکونام:

      من تصور می کنم، شاید اساسی ترین موضوعی که باید درباره آن تحقیق کرد و آن جوهر دین و قرآن را تشکیل می دهد، تصور خداست. من نمونه ای از مباحثی را که در این زمینه است، در ذیل می آورم. بلکه از رهگذر مطالعه دوستان در ایام عید بتوانیم به تصوری قابل دسترس و تجربه پذیر از خدا نیل پیدا کنیم."

      و در این ارتباط بنده نکاتی به قرار ذیل به ذهنم رسید که برای انتشار در وبلاگ به نظر سودمند است.


بسم الله الرّحمن الرّحیم

      در ارتباط با موضوع مطرح شده درباره خداوند شاید بتوان گفت، مواجهه انسان با حقیقت و مفهوم خداوند دارای دو وجه است. الف. یک وجه آن برای انسان، درونی است؛ می توان گفت حالتی در درون انسان نهاده شده است که تصور می کنم که شاید همان باور فطری انسان به خداوند باشد که دانشمندان از آن یاد می کنند. در این زمینه به نظر می رسد انسان به علت گرایش به جاودانگی و گرایش به هدفمند و امیدوار بودن، و نیز برای رهایی از مشکلات و رسیدن به امال و آرزوها و باز از سویی به خاطر گریز از پوچی فطرتا به خداوند باورمند است؛ یعنی همه اینها در درون انسان موجب باورمندی او نسبت به خداوند می شود.

       ب. وجه دیگر گرایش و باور به مبدأ و خداوند، از نگاه به جهان و عظمت آن نشأت می گیرد. به این شکل که وقتی جهان ماده برای انسان غیرقابل دست یابی تام است، و همچنین غیر قابل تبیین می باشد، چنان که به قول یکی از اساتید ارجمندم که می فرمودند(البته مضمون فرمایش ایشان به تقریر بنده): "نمی توان برای جهان انتهایی تصور کرد. زیرا اگر تصور کنید که به لبه و جایی رسیده اید که انتهای جهان است وقتی چیزی به انتهای آن پرت می کنید، مثلا سنگی، یا به حایل و مانع که حد به حساب می آید برخورد می کند که در این صورت پس دیواری هست و مطمئنا دیوار بدون تصور فضایی ورای آن امکان ندارد؛ و یا اینکه آن سنگی که پرت می کنید و آن سنک می رود و وارد فضایی می شود که خب در آن صورت پس همچنان دایره هستی ادامه دارد و انتهایی نیست برای آن."  

     حال به سخن قبل خود باز می گردیم که این عظمت جهان در کنار نظام مند بودن آن، انسان را تماما به اذعان وجود یگانه خالق هستی سوق می دهد. در ارتباط با آفرینش و پدید آمدن جهان باید توجه و دقت نماییم تصادفی که به راحتی بر زبان ها جاری می شود(گاها حقیقتا عوامانه این اصطلاح را به کار می برند)، امر ساده ای نیست، و دانشندان برای آن در تک تک روابط بین اشیاء این جهان بی شمار(دقت شود بی شمار) احتمال تصادف را تعریف نموده اند؛ اما وقتی از بین انبوهی از احتمالات، جهان بر احتمالی پیش رفته و حرکت نموده است که به این نظم انجامیده است، بدون شک شعوری حاکم بر این جهان را شهادت می دهد.

      از سویی انسانهای شریفی(پیامبران) توانسته اند نداهایی بشنوند و از او خبر آورند و نقطه عطف تربیت جهانی باشند که وجود چنین چیزی در جهان وجود آن شعور مذکور را از حالت جامد و بی احساس خارج نموده احساسمند بودن آن را نیز شهادت می دهد. نهایتا نتیجه ای که در طی تحلیل پیش گفته مشخص می شود برای انسان این است که باور خداوند فقط یک بعد ندارد و در یک جهت نیست؛ بلکه همه شواهد یکدیگر را تأیید و تکمیل می کند.

نهایتا درباره ذات باری تعالی باید اعتراف کرد آنچه را پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله اعتراف نمودند: "ما عبدناک حق عبادتک و ما عرفناک حق معرفتک"

 







تاریخ : شنبه 92/12/24 | 12:49 عصر | نویسنده : ملیحه قاین ابراهیم آبادی | نظرات ()

تا کنون به تعریفی برای کربلا اندیشیده اید؟ به نظر من در کربلا تمام انسانیت را ذبح کردند؛ گویم آنجا مذبح تمام انسانیت بود؛ اما آیا در شرایط کنونی و زمانه ما چنین نیستند؟ 

رفتارها، نگاه ها، اخلاقیات و هر آنچه که ما مرتکب می شویم، همه آنها در تعامل با دیگران دارای نقش بسیار مهم است. آیا از خود می پرسیم چقدر افکارمان اسلامی هست و با مبانی توحیدی جور هست؟ آیا افکار ما و چینش زندگی ما برای دیگران آسیبی ندارد؟ آیا هیچ از خود پرسیده ایم که طرز تفکر ما چگونه تأثیراتی بر اجتماع دارد؟ آیا هیچ حواسمان هست که ما مسافریم؟ آیا هیچ به این اندیشیده ایم که نظرات مان با مبانی اسلامی هماهنگی لازم دارد یا نه؟ آیا بازخورد نگاه و طرز زندگی و چینش زندگی ما باعث ذبح انسانیت نمی شود؟ هیچ از خود پرسیده ایم که اگر حسین(ع) الان بود چقدر ما و افکار ما را تأیید می کرد و چقدر با طرز تفکر ما باید مبارزه می کرد تا اصلاح شویم و مورد تأییدشان قرار گیریم؟

خدایـا! ای حبیب قلوب العارفین! خدایا ما را دریاب تا برای تو باشیم همچون مولایمان حسین!






تاریخ : چهارشنبه 92/3/29 | 12:4 عصر | نویسنده : ملیحه قاین ابراهیم آبادی | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: :.